شب بود و تاریکی عالم گیر.
بوپیچک همراه با یکی از اهالی بخیه به خانه ی ساقی رفت، ساقی برایشان دو بمبی آورد با جوشانده چایی گلابی، چایی را ریختند و بمب را انداختند.
اهل بخیه پس از ساعتی به ساقی گفت: دو نخ سیگاری بار بزن و برای خشکی دهان مان هندوانه یخچالی دیمه آبمال ۱ بیاور،
چون که توپ شدند، از خانه ی ساقی بیرون خزیدند.
شب بود و تاریکی عالم گیر.
پرهیب چاروایی از خم کوچه دیده می شد.
اهل بخیه گفت: وقتی که به خانه ساقی رفتیم، این رود خروشان کف کرده که این جا نبود!؟
بوپیچک گفت: حالا که هست, دست به دست هم می دهیم، دورخیز می کنیم و می جهیم آن سوی رود، دست به دست هم دادند، دورخیز کردند و جهیدند.
عدل میانه خلاب میخکوب شدند.
بوپیچک ۳۱/۵/۹۹
۱_روستایی در سرخس که هندوانه دیم آن بنام است.
اهل بخیه: اصطلاح عامیانه به معنای این که طرف معتاد است.
گویا پالاندوزی خودش را در صنف خیاط ها جا می زند. می پرسند: تو مگر خیاطی!؟ میگوید بله، اهل بخیه هستم.
بمبی: بعضی از معتادان به تریاک، به جای کشیدن تریاک، تریاک را می خورند، به مقدار تریاکی که در هر وعده می بلعند بمب/ بمبی می گویند، در قدیم، حب ( حبه) می گفتند.
چای گلابی: یک مارک و برند چای پاکستانی بود.
پرهیب: سایه مانند.
چاروا: همان کلمه چارپا است که مخصوصا، به الاغ گفته می شود.
خلاب: منجلاب،آب متعفن و لجن.
« رکورد پرش جهانی توسط بوپیچک شکسته شد »
شب بود و تاریکی عالم گیر. بوپیچک همراه با یکی از اهالی بخیه به خانه ی ساقی رفت، ساقی برایشان دو بمبی آورد با جوشانده چایی گلابی، چایی را ریختند و بمب را انداختند. اهل بخیه پس از ساعتی به ساقی گفت: دو نخ سیگاری بار بزن و برای خشکی دهان مان هندوانه یخچالی دیمه […]
- نویسنده : محمد تقی آجری
- ارسال توسط : آقای تمدن
- منبع : هفته نامه ضامن خراسان/ شماره 18/ صفحه 3
- 515 بازدید
- بدون دیدگاه