نویسنده دکتر اکبر شعبانی
گهگاه در جراید می خوانیم و از افواه می شنویم که روزگار شعر و شاعری دارد به سر می آید و با ظهور فراوان ابزارهای پیام رسان و سرگرم کننده چون روزنامه، رادیو، تلویزیون، سینما، ماهواره، اینترنت و جز آن، دیگر وظیفه و رسالتی جدّی برای شعر باقی نمی ماند.
گرچه واقعیت این است که در روزگار ما شعر در مقایسه با نثر تا حد زیادی نقش رسانه ای خود را از دست داده است و بسیاری از مسایل که درگذشته در قالب شعر بیان می شد، از قبیل مسایل اخلاقی، تربیتی، سیاسی، فرهنگی، طنز، داستان و غیره امروزه قریب به اتفاق به زبان نثر بیان می شود.
امّا در جواب کسانی که نگران آینده شعراند، باید گفت: آری! عمر شاعری به عنوان یک شغل و عمر شعر به عنوان وسیله کسب معاش به یقین به سر آمده و شاعران روزگار ما دیگر حق ندارند، فرّخی وار متاع خویش را بر دوش گرفته و دیار به دیار به دنبال خریدار بگردند و در جهت رسیدن به نام و نان، دربار امیر چغانیان (۱) را نادیده توصیف کنند و در پایان هم عاجزانه دست تکدّی به جانب سلطان دراز کرده و مزد شاعری خود را به حقیرانه ترین شکل ممکن طلب نمایند (۲).
آری عمر این نوع شعر به حق به سر آمده، و آنانی هم که در قبال شعر پول می دادند و شهرت می خریدند، دیگر نیستند. امروز دیگر کسی در ازای دو بیت شعر سه بار دهان شاعر را پر جواهر نمی کند (۳).
شعر، جدای از تعاریف گذشتگان که در ماهیّت آن به کرّات سخن رانده اند، یک هنر است، هنری از جنس سخن، که نقش زیبایی آفرینی زبان را به نمایش می گذارد و به عقیده من با همه هنرها تفاوت فاحش دارد، آسمانی و جاودانه است و به دلیل پیوند با زبان و تفکّر و تخیّل، تا انسان هست، شعر هم هست و برخلاف گمان عده ای، فناوری (تکنولوژی) هیچ منافاتی با شعر ندارد. همان طور که گفته شد، شعر هنر مبتنی بر زبان است و زبان، همه چیز آدمی است، شعر هنر بیان جمال در حوزه اندیشه است و ماندنی است، مگر با ظهور این همه تکنولوژی تصویرآفرین، هنر نقاشی از رونق افتاده؟ و یا با وجود فراوان ابزارهای نواپرداز، هنر موسیقی کم طرفدار شده است؟ و یا برعکس، این امکانات رونق افزای این قبیل هنرها گردیده؟ باری شعر، بدون شک والاترین و برترین هنر است و دیگر هنرها را نیز تا حد زیادی در بطن خویش دارد. شعر در همیشه ایّام مشتری خاص خود را داشته و دارد، زیرا درک شعر برخلاف خیلی از هنرها زمینه می خواهد که قسمت اعظم آن اکتسابی است. شعر نوعی لذّت بردن آگاهانه است با معیارهای دقیقی که برای اهل آن قابل لمس است. البتّه درک دیگر انواع هنر نیز اگر با دانش و آگاهی همراه باشد، تأثیری دو چندان خواهد داشت. در عین حال امکان لذّت بردن از دیگر هنرها بدون زمینه قبلی بسیار بیشتر از شعر است.
باری! شعر هیچ وقت از زندگی بشر بیرون نخواهد رفت، زیبا اندیشیدن و زیبا بیان کردن همیشه طرفدار دارد. ممکن است فرم، قالب و الگوهای آن تغییر کند، امّا هویّت آن به عنوان یک نیاز روحی برای انسان جاودانه است.
امروز شعر با وجودی که نسبت به گذشته بسیاری از کارکردهای خود را از دست داده است، اما هنوز در جامعه مشتری خود را دارد، که لذّت درک آن را با هیچ چیز عوض نمی کنند. شعر اکنون آزادتر و بی آلایش تر و مجرّدتر از گذشته مطرح است و این آزادی از بند مدح و تبلیغ دست شاعر را بیش از پیش در انجام رسالت واقعی خویش باز گذاشته است، زیرا شعر باید بیان کننده احساسات آزادانه شاعر و نگاه صادقانه او به هستی باشد، نه چیز دیگر.
شعر راستین امروز برخلاف آن چه در گذشته مرسوم بود، با مادّیات بیگانه است. هنرمند نقاشی که از راه فروش تابلوهای خویش ارتزاق می کند و یا مجسّمه سازی که از راه پیکرتراشی نان می خورد کار خلافی انجام نداده است. اصولاً نقاشی و مجسمه سازی و هنرهایی از این دست به عنوان یک شغل مانعی ندارد، اما شاعری به عنوان شغل و امرار معاش از راه سرودن شعر (شعرفروشی) مضحک به نظر می رسد. شعر برخلاف دیگر هنرها اگر تبدیل به شغل شود، هم چنان که بعضاً می شده و می شود، اصالت و رسالت خود را از دست خواهد داد. زیرا در وادی شعر، نان که بعید است، نام هم شاید پس از مرگ به سراغ شاعر خوش شانس بیاید.
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
«حافظ»
پایان سخن این که سرودن شعر برای شاعر امروز نه یک شغل و نه یک سرگرمی و نه وسیله تفاخر و کسب شهرت و مکنت و امرار معاش، که یک نیاز است، یک نیاز واقعی، مثل نیاز به هوا، نیاز به غذا، نیاز به آب، والسّلام.
۱٫ چغانیان یا آل محتاج: نام خاندانی که پس از اسلام در چغانیان، ناحیه ای واقع در قسمت علیای رود جیحون حکومت می کردند.
۲٫ نظامی عروضی(۱۳۴۳)، چهارمقاله، تصحیح دکتر معین، کتابخانه ابن سینا، ص. ۶۳٫
۳٫ همان، ص ۵۷٫