نویسنده: سیروس برزو
جمهوری باشقیرستان یکی از جمهوری های فدراسیون روسیه است که ۱۷۱ هزار کیلومتر گستردگی و بیش از چهار میلیون جمعیت دارد. پایتخت آن اوفا است. بیشتر مردم باشقیرستان خود را از نژاد ایرانیان می دانند و مدارک زیادی بر این ادعا وجود دارد.
پان ترک ها و دنیا امروزه آن ها را به عنوان ترک می شناسند در حالی که بررسی فرهنگی و تباری و زبانی روی آن ها، نظریه ایرانی بودن آن ها را تقویت می کند. باشقیرستان در منطقه ولگا در ماورای قزاقستان (در ایران ویج باستانی سکایی) در بالای قزاقستان است.
گرچه باشقیرستان واژه ای ترکی دیده می شود اما مردم بومی «باش کوردستان» می گویند و به باور کارشناسان آن سرزمین، باشقیر خاستگاه تباری هستند که قرن ها قبل به ایران کوچ کرده اند.
نزدیک به ۴ هزار واژه فارسی در زبان باشقیری وجود دارد. بسیاری از آیین های آنان نزدیک به ایرانیان است. خاطرم هست در یکی از جشن های محلی که به مناسبت شکرگزاری کشاورزی صورت می گیرد و در آن مسابقه های مختلف از جمله اسب سواری و غیره برگزار می شود، در میان ورزش های بومی برخوردم به مسابقه کشتی که کاملا مانند کشتی چوخه بود. کشتی گیران پاچه شلوار را بالا زده و با هم درگیر می شوند و مردم با فریاد “آفرین … آفرین” پهلوان خود را تشویق می کنند. اول فکر کردم گوشم درست نشنید اما دقت کردم و متوجه شدم واقعا مردم فریاد می زنند آفرین. با کنجکاوی از یکی از دوستان باشقیری پرسیدم مردم می گفتند “آفرین”؟ او جواب مثبت داد. پرسیدم معنای این کلمه چیست و او گفت “مالادتس” (آفرین به زبان روسی)! جالب آن که کشتی گیر برنده، گوسفند جایزه می گیرد!
در میان باشقیر ها نام های ایرانی مانند بهرام، گلنار، گلناز، رستم رایج است.
در یکی از مراسم، بعد از آن که مردم متوجه ایرانی بودن من شدند، یکی از آن ها مرا در آغوش کشید و گفت: “ما پسرعمو هستیم! زیرا من یکی از نوادگان اردشیر پاپکان هستم و در شهر من غاری وجود دارد که معتقدیم زرتشت در آن جا برای ما خطبه خوانده است.”
در نشستی دیگر که نمایندگانی از کشورهای گوناگون حضور داشتند و مهمان وزیر فرهنگ بودیم، هر کسی خود را معرفی می کرد و من نیز مانند دیگران، خودم را معرفی کردم و گفتم که از ایران هستم. وزیر فرهنگ بعد شروع به سخن کرد و گفت: «من به همه خوش آمدگویی می کنم به جز آقای برزو»، من جا خوردم و او در ادامه گفت: «روزگاری این جا جزو سرزمین پارس بوده است. او خودش صاحب خانه است، پس دلیلی وجود ندارد من به وی خوش آمدگویی کنم.»
نکته جالب تر، در مراسمی دیگر که برای نمایندگانی از کشورهای مختلف گردش دوره ای در شهرهای باشقیرستان گذاشته شده بود، دوستی که سرپرستی گروه را بر گردن داشت در شهر “سوم” به من گفت: « خواهش می کنم از این به بعد شما در ردیف پایانی بایستید زیرا همین که من می گویم فلانی از ایران است، همه دور شما جمع می شوند و به سایر میهمانان توجهی نمی کنند و حتی برخی حالی هم نمی پرسند و این بی حرمتی به آنان است».
مردم باشقیر گرچه روز نخست فروردین را به دلیل وجود برف و سرما جشن نمی گیرند ولی بررسی می کنند کدام روز این ماه آفتابی است، همان روز را از پیش اعلام می کنند. علاقمندان و نمایندگان همه اقوام و ملیت ها در پارک مشخصی چادر می زنند که هر کدام بنا به باورهایشان خوان نوروز را می چینند. تاجیکی ها خشکبار رایج کشور خود را قرار می دهند، برخی با خوراک های بومی خود از مردم پذیرایی می کنند و آواز رقص با پوشش بومی به نمایش می گذارند. جالب آن که بیشتر آهنگ هایی که پخش می شود از خوانندگان ایرانی است.
من هم با بضاعت خودم در این جشن شرکت کردم و از یکی از فرهیختگان باشقیری که به او خوش نویسی آموزش داده بودم درخواست کردم کنار چادر ما بنشیند. نزدیک ۲۰۰ کارت شادباش، قلم و مرکب به وی دادم. به زودی عده زیادی جلوی چادر ایران صف بستند تا استاد برای آن ها بسم الله بنویسد یا نام آنان یا مادرشان را به فارسی خوش نویسی کند. برخی نامزد ها در خواست نوشتن نام هر دو را در یک صفحه خواستار بودند. چندین بار دیدم پس از خشک شدن جوهر، نوشته ها را می بوسیدند. خط این قوم قبل از حکومت کمونیست ها و تبدیل شدن به سیریلیک، شبیه ما بوده است به همین دلیل آن را به عنوان یادگار آباء و اجداد دوست دارند.
باشقیرستان برادر گم شده
باشقیرستان برادر گم شده
لینک کوتاه : https://zamenkhorasan.ir/?p=399
- نویسنده : سيروس برزو
- ارسال توسط : آقای تمدن
- منبع : هفته نامه شماره 12 ضامن خراسان- صفحه گردشگري
- 1963 بازدید
- بدون دیدگاه