گنبد حرم رضوی، رواق
قسمت اول: دکتر سید حسین رئیس السادات
سلسله مطالبی که در باره حرم رضوی و اماکن متبرکه نوشته میشود تحت عنوان رواق در چشمدید خوانندگان محترم قرار خواهد گرفت. امید است که اگر سهو یا اشتباهی در مطالب یافتند به نویسنده یادآوری فرمایند.
گنبد حرم رضوی
چون اولین گنبد حرم رضوی کوچکتر از این گنبد فعلی بوده از اینرو پس از ساخت این گنبد بر بالای آن و البته با فاصله، آن گنبد قبلی، قبّه نام گرفته و اطلاق گنبد به همین گنبدی است که از بیرون حرم میبینیم. ویژیگیهای هر یک را بعداً توضیح خواهیم داد. اما هر دو گنبد و حرم را در مجموع بقعه مبارکه میگویند. اغلب مورخین و کسانی که بر روی مجموعه حرم رضوی کارکردهاند اینگونه سخن خود را آغاز میکنند که چون حُمید بن قحطبه طائی در اواسط قرن دوم هجری از سوی منصور عباسی فرمانروای توسِ خراسان شد نسبت به تعمیر و باز سازی عمارتی قدیمی که در باغی در شهرک نوقانِ توس قرار داشت اقداماتی نمود و آنرا بصورت زیبائی درآورد. از اینرو این باغ بعداً مشهور به باغ حُمید بن قحطبه شد. برخی برآنند که قدمت این باغ و عمارت به دوره ساسانیان میرسد. سید محمد کاظم امام پس از مطالعه مقدمه شاهنامه ابومنصوری میگوید: در سنابادِ نوقان در میان باغی دایر، عمارتی با شکوه از روزگار ساسانیان برجای مانده که بر روی تالار مرکزی آن گنبدی مرتفع برافراشتهاند که محل زندگی و مقرّ فرمانروائی کنارنگ یا مرزبان توس بوده است ( امام، مشهد طوس، ص. ۴۰۲ ). آقای مهندس لباف خانیکی باستان شناس با تجربه مشهد در رابطه عمارت داخل باغ میگوید: کاوشهای باستان شناسی در اطراف حرم مطهر امام رضا علیه السلام ضمن تائید اینکه در صدر اسلام در جایگاه حرم مطهر ابنیه و عمارتی بوده این احتمال را تقویت کرده که آن عمارت بر روی تپهای به بلندای حدود ده متر قرار داشته است (لباف خانیکی: دشت توس از دیدگاه باستان شناسی، کتاب پاژ ، شمارهای ۱۳ و ۱۴ ، ص. ۱۱۶).
در سال ۱۹۳ ق. که هارون برای رفع شورش رافع بن لیث به خراسان و توس آمد در این باغ تشریفاتی استقرار یافت و عمرش به پایان آمد در همان عمارت دفن شد و از اینرو قاطبه علویان از ستم وی رهائی یافتند. مولف محترم کتاب ارزشمند شمس الشّموس در باره دیدار غیر واقعی هارون و حُمید بن قحطبه قصهای نقل میکند که از کم توجهی ناقل محترم حکایت دارد. ایشان ازکتاب عیون اخبار الرّضا علیه السّلام نقل میکند که حُمید به دستور هارون، سادات بسیاری را کشته و به درون چاهی انداخته است. در اینکه همه خلفای بنی عباس نسبت به علویان کینه و دشمنی و عداوت داشتند شکی نیست اما اینکه حمید به دستور هارون این چنین کار شنیع و کثیفی را انجام داده باشد نادرست بنظر میرسد، زیرا هارون در سال ۱۴۸ ق. متولد و در سال ۱۷۰ خلیفه شده است در حالیکه حمید در سال ۱۵۸ در دوران کهولت فوت کرده است ( احتشام کاویانیان، شمس الشّموس یا تاریخ آستان قدس، صص. ۶ و ۷ ).
چند سال بعد، هنگامیکه عبداللّه مامون فرزند هارون الرّشید خلیفه عباسی شد بر اثر مشکلات سیاسی یا به اقتضای حکومت، تصمیم گرفت حضرت رضا علیه السّلام را که بزرگ علویان روزگار خود بود از مدینه به مرو دعوت نماید. با ورود حضرت به خراسان و طرح ولایت عهدی ایشان، این بار مشکل مامون از سوی عباسیان شکل گرفت، و او که عراق و حجاز را از دست رفته میدید، آهنگ عراق کرد. از اینرو به همراه علی بن موسی علیه السلام و وزیر خود یعنی فضل بن سهل سرخسی به سوی توس حرکت کرد. از آنجا که راه نیشابو به سرخس و مرو از جائی نزدیک سنگ بست امروزی و حدود سی کیلو متری جنوب شرقی نوغان آن روزگار از راه نیشابور به توس جدا میشده است و با آن عجلهای که کاروان حضرت برای رسیدن به مرو داشته، بعید بنظر میرسدکه امام در راهِ رفت به توس و نوغان و سناباد رفته باشد و از اینرو در پذیرش روایاتی که مربوط به این دوره از سفر میباشد باید اندکی تامل کرد. به هر حال مامون درراه بازگشت از مرو به سوی عراق در سرخس فضل بن سهل وزیر خود را کشت و در نوقانِ توس حضرت رضا را شهید کرد. بی جهت نیست که پس از مکر منصور در باره ابومسلم و کشتن وی و مکر هارون در باره خاندان برمکی و مکر مامون در باره فضل بن سهل و شهادت امام رضا، بیهقی مورخ شهیر ایرانی و فارسی زبان گفته است : دولت بنی عباس همه بر مکر نهادهاند.
ادامه دارد.
درج در صفحه سوم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۱ بتاریخ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸
گنبد حرم رضوی، رواق
قسمت دوم دکتر سید حسین رئیس السادات
آنچه گذشت: در شماره قبل گفتیم که آرامگاه حضرت رضا علیه السلام در یک کاخ قدیمی قرار داشته که مربوط به دوره ساسانیان و مقر فرمانروائی کنارنگ توس یا مرزبان آن خطه بوده است. مامون در ابتدا، هارون، پدر خود را در سال ۱۹۳ ق. در این عمارت گنبددار دفن کرده و ده سال بعد، پس از شهادت حضرت رضا علیه السلام،آن وجود شریف در این مکان دفن شد. در همان جا مطرح کردیم که حضرت در هنگام رفتن به مرو، به نوقانِ توس وارد نشده اند و از محل سنگ بست فعلی در بیست کیلومتری مشهد امروز، به سرخس و مرو رفته اند.
به هر حال مامون از روی سیاست و مکر یا از روی ارادتیکه به حضرت و ولیعهد خود داشت علی بن موسی را در جوار پدر خویش دفن کرد و حتی برای حضرت مجالس عزاداری برپا کرد. انگیزه مامون نسبت به شهادت حضرت با آن همه احتجاجات و دفاعیاتی که مامون از شیعه و آل علی داشت و به جد به دنبال این بود که خلافت را از آل عباس بگرداند و آن جواب نیکو که حضرت بدو داد، هنوز بدرستی روشن نشده است. شاید بی راه نباشد که بگوئیم پس از دیدار حضرت، و استقبال مردم از ایشان، وی را در جایگاهی یافت که تصمیم به حذف فیزیکی عالم آل محمد گرفت. اما یک نکته دیگر قابل ارزیابی مجدد است. در حالی که به هر دلیل مامون خود سر برهنه و بی موزه در تشییع حضرت شرکت کرد و برای آن بزرگوار مجلس عزا گرفت و به سوگواری پرداخت، دیگر دلیلی وجود نداشت که زنان نوغان برای شرکت تشییع پیکره امام خود، مهریه خود را ببخشند. واقعاً چه محدودیتی برای مردم اعم از زن و مرد وجود داشته است؟ و اگر بگوئیم برای اذن شوهران، مهریه خود را بخشیدهاند که این هم با توجه به تبعات آن چندان معقول نمیرسد، مضافاً اینکه حضور زنان در عالم اسلام و تشیع همیشه پر رنگ بوده است و این از آن سنخ سخنانی است که میخواهند زنان را در تاریخ اسلام خانه نشین جلوه دهند و البته همه این آموزههای خرافی در روند انقلاب اسلامی درهم ریخت.
از ابتدای قرن سوم که مشهد الرّضا در تاریخ برای خود جائی بازکرد تا اوایل قرن چهارم ما نوشتهای تاریخی یا قرینهای در دست نداریمکه دولتمردان طاهری یا صفاری نسبت به باز سازی عمارت موصوف یا ساختِ سازهای نو بر مزار حضرت اقدامی کرده باشند، تنها در اوایل قرن چهارم است که امیرابومنصور محمد بن عبدالرّزاق توسی با تمایلات شیعی، از سوی سامانیان حاکم توس میشود. بدون شک سامانیان چون دارای خوی شهر نشینی بودند و مردمانی با فرهنگ، سنیان متعصبی نبودند و حتی یکی از امیران سامانی، نصر بن احمد، شیعه شد و مذهب تنزیه گرایان اسماعیلی گرفت. اینکه این ابومنصور چه اقدامی نسبت به بارگاه رضوی انجام داده بدرستی روشن نیست، اما شواهدی موجود است که در دوره وی نسبت به باز سازی حرم رضوی اقداماتی صورت گرفته.
ابن حوقل که در اواسط قرن چهارم از نوغان و قبر حضرت دیدن کرده میگوید: شهرهای توس عبارت است از رادکان، تابران، نوقان و طرغبذ. قبر علی بن موسی الرّضا در بیرون شهر نوقان است و در مجاورت قبر رشید در مقبرهای زیبا در قریه ای به نام سناباد که حصنی استوار دارد و گروهی در آن معتکفاند. درکوه نوقان معدنی باشد که از سنگ آن دیگ سنگی سازند و به سایر بلاد برند ( ابن حوقل، صورت الارض، ترجمه دکتر جعفر شعار، ص. ۱۶۹). در متن فوق شاید چند نکته شایسته بررسی باشد. اول آنکه واژه نوغان یا نوقان معرب واژه فارسی نوکان به معنی شهر نو یا آبادی نو میباشد و شاید از خود نام نوقان یا نوکان بتوان حدس زد که قدمتی چون توس یا تابران نداشته است و از اینرو احتمالا عمارت باقی مانده در نوغان از دوره ساسانی، از مجموعه ساخت و سازهای دوره متاخر ساسانی باشد. دو دیگر اینکه با این واژه شناسی درمییابیم که نوغان یک بودباش نوبنیاد مسکونی بوده و نه آن چنان که در عوام مطرح است که در آنجا نوغان یا لارو کرم ابریشم پرورش میدادهاند. سوم اینکه حصنی استوار یا دیواری محکم داشته و مردمی در بقعه معتکف بودهاندکه این میتواند از کارهای امیر ابومنصور باشد. در همین رابطه مولف نا شناس کتاب حدود العالم که در سال ۳۷۲ ق. از توس دیدن کرده است، میگوید: و به نوقان مرقد مبارک علی بن موسی الرّضاست و آنجا مردمان به زیارت شوند و هم آنجا گور هارون الرّشید است و از آنجا دیگ سنگی هدیه برند ( نا شناس: حدود العالم، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، ص. ۹۰).
درج در صفحه چهارم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۲ بتاریخ شنبه ۷ دی ۱۳۹۸
گنبد حرم رضوی، رواق
ادامه مطلب
قسمت سوم دکتر سید حسین رئیس السادات
حالا میرسیم به این خبر مشکوک و بدون سند ابن اثیر جرزی در الکامل که سبکتکین غزنوی مشهد طوس را خراب کرد و فرزندش محمود با خوابی که دید نسبت به تعمیر و تجدید بنای مشهد علی بن موسی اقدام نمود. اول اینکه ابن اثیر به هیچ روی به خراسان و توس و مشهد نیامده است چنانکه از گفتار وی نیز استنباط میشود. دوم اینکه چند سده قبل از ابن اثیر مورخ موثق، بیهقی از بازسازی حرم رضوی هم در دوره سامانیان و هم در دوره مسعود غزنوی سخن میگوید، اما سخنی از سبکتکین و محمود در رابطه مضجع شریف حضرت رضا ندارد،کسی که خود مشرف به زیارت شده است. سوم اینکه غارت و تخریب به چه منظوری صورت گرفته. اگر برای مخارج جنگی و یا از روی تعصب دینی بوده که اموال حرم در آن زمان تکافوی یک روز لشکریان سبکتکین را نداشته و در جائی که ولی نعمتان وی یعنی سامانیان، امر به توسعه و بازسازی حرم رضوی داده بودند چگونه او به خود اجازه میداده که به چنین اقدامی دست بزند. چهارم اینکه توس به محمود تعلق داشته و سبکتکین تنها یکی دو باری در سالهای ۳۸۴ تا ۳۸۷ به توس آمده است (سیدی، تاریخ شهر مشهد، ۱۳۷۸، ص ۱۸). پنجم اینکه “محمود در خواب امیر المومنین علی بن ابیطالب را بدید و به او گفت: این کار تا کی ادامه خواهد داشت؟ و محمود دریافت که مقصود از این سخن حضرت، بنای مشهد است”، چندان منطقی بنظر نمیرسد. زیرا اگر بنائی خراب نشده باشد دیگر بازسازی آن معنی نمیدهد. دو دیگر آنکه محمود در تعصب کمتر از پدرش سبکتکین نبوده و چندان دلی درگرو شیعه و مقدسات آن نداشته است. و سوم آنکه این نوع خوابها یا برساختن آنها بیشتر از آنکه ریشه مذهبی داشته باشد وجه سیاسی دارد. شاه عباس هم هنگامی که در بلخ بر اثر پایداری ازبکان چون دیگر جائی برای ماندن و تثبیت فتح بلخ ندید گفت حضرت امیر را در خواب دیدهام که به من دستور بازگشت به هرات را داده است، یا پهلوی دوم که خواب دیده بود حضرت عباس سلطنت وی را تضمین کرده است. به هر حال آنچه را که در مطلع الشمس در قرن گذشته آمده و صنیع الدوله بر اساس سخن ابن اثیر آورده از تردید و تامل بیرون نیست و جادارد که این دو خبر بر ساخته را بدست فراموشی سپاریم. اما در دوره مسعود غزنوی و به خصوص سوری بن معتز صاحب دیوان خراسان کارهائی در حرم رضوی انجام گرفته که به شرح آن خواهیم پرداخت. اما قبل از ارائه هر مطلب دیگر شایسته است که تاریخچه بنای چهار تاقی گنبددار را که ارتباط مستقیم با سخن ما دارد، مرور کنیم.
بازمانده بنای چهارتاقی از دوره ساسانیان، آتشکده “بازهی هور” در هفتاد کیلو متری جنوب مشهد برسر راه تربت حیدریه میباشد ( سیدی: توس در حماسه و تاریخ باستان،کتاب پاژ، شمارههای ۱۳ و ۱۴، ص۲۳ ). این بنای چهارتاقی دارای گنبدی سنگی است که با توجه به قطر پایه آن، برروی یک چهارتاقی کوچک قرارگرفته و این خود برروی چهارتاقی اصلی. زیرا با وسایل و تکنیک دوره ساسانی گویا ساختن گنبد برروی یک چهارتاقی بزرگ چندان ساده نبوده است. همین جا اضافه کنم که تاق بستان یک حجاری شگفت انگیز و تاق کسری یک ایوان بلند یا یک دروازه بلند یک تمدن است بدون گنبد. به هر حال دو دروازه از چهار تاقی اصلی بازه هور اکنون باز و دو دروازه آن بسته میباشد، اما خود این بنا، تاریخ چهارتاقیهای بعد از اسلام را روشن میسازد.
بعد از این بنای دوره ساسانی میرسیم به یکی از قدیمی ترین بناهای چهارتاقی در خراسان قدیم در دوره سامانیان وآن گنبد چهارتاقی است که برگور امیر اسماعیل سامانی در بخارا و در نیمه اول قرن چهارم هجری ساخته شده است. چون ویژگیهای این بنا همانند گور ارسلان جاذب میباشد که در قرن پنجم ساخته شده و شرح آن خواهد آمد، ازاینرو از توصیف آن صرفنظر میکنیم. اما بنظر میرسدکه سازه این بقعه از آرامگاه امیر اسماعیل سامانی بسیار متاثر بوده است. دومین بنای چهارتاقی گنبددار در دوره اسلامی و در خراسان بقعه شریف حضرت رضا علیه السلام میباشد. به موارد اختلافی تقدم و تاخر این بنا نسبت به چهارتاقی ارسلان جاذب در همین مقاله اشاره خواهد شد.
گور ارسلان جاذب از فرماندهان محمود غزنوی، در سنگ بست مشهد قرار دارد. این بنا امروزه به قبر ایاز معروف میباشدکه بکلی نادرست است زیرا که ایاز در سال ۴۴۹ در ولایت مکران که متعلق به غزنویان بوده در گذشته و در همان جا دفن شده است. بههرحال برای واکاوی موضوع، واژههای ارسلان جاذب، سنگبست، و گور چهارتاقی یا آرامگاه بقعه مانند، اندکی مورد بررسی قرار میگیرد. استاد سیدی در رابطه با این مقبره چنین میگوید: ارسلان در مدخل جنوبی دشت توس – در محلی به نام سنگ بست که بر سر چهار راه استراتژیک نیشابور به هرات و توس و سرخس و مرو قرار دارد – رباطی، و در میان همان رباط “گور جائی” برای خویش ساخته بود، و در حدود سال ۴۱۹ تا ۴۲۰ که درگذشت در همان محل مدفون گشت. بنای گور ارسلان یکی از معدود ابنیه برجامانده از عصر غزنویان در ایران است، و در عین سادگی ظاهری دارای عظمت و شکوهی نظرگیر و در درون زیبا و دلنشین است ( سیدی، آثار و بناهای تاریخی- باستانی توس، کتاب پاژ، شمارههای ۱۳ و ۱۴، ص ۷۲ ).ادامه دارد.
درج در صفحه چهارم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۳ بتاریخ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸
گنبد حرم رضوی، رواق
ادامه مطلب
قسمت چهارم دکتر سید حسین رئیس السادات
در باره شهرت جاذب برای این ارسلان نقلهائی شده که چندان متقن و معقول بنظر نمیرسد. بنا به روایتی چون ارسلان روزگاری جنیبتکش (اسب کش) بزرگان و اشراف بوده و یا چون کمند خوب میانداخته و خوب میکشیده به جاذب معروف شده است (صالحی و موسیتبار، ویژگیهای گور ارسلان جاذب، مجله پژوهشهای تاریخی، ۱۳۹۱، شماره ۴، ص ۱۰۵). نقل است که چون راهزنان کاروانی را برسر راه نیشابور به هرات غارت کردند ارسلان را بر سنگی بستند. ارسلان در پیش خود نذر کرد که چون رهائی یابد در همان جا رباطی بسازد و آنجا را قریهای امن کند – اضافه کنم که واژه غزنه در متن مرجع از نظر جغرافیائی چندان صحیح بنظر نمیرسد چون سنگ بست مشهد کجا و غزنه کجا- چون کار ارسلان جاذب بالا گرفت و از سوی محمود غزنوی حاکم توس شد، از سال ۳۸۹ تا سال ۴۱۹ در آن خطه بسر میبرد. ارسلان در همان سال و اندکی قبل از محمود فوت کرد و او را در مقبرهای که به شکل چهار تاقی گنبددار برای خویش ساخته بود دفنکردند. “چون رباط و گورجا برآمد، ارسلان آن محل را سنگ بست نامید” بیاد و خاطره آن رویداد دوره جوانی و آن نذری که کرده بود (همان جا).
و این ارسلان البته از فرماندهان خونریز محمود بود. بیهقی گوید چون محمود خوارزم را به آلتونتاش سپرد و خود به خراسان بازگشت، ارسلان جاذب را به عنوان امین خود و معاون آلتونتاش در خوارزم باقی گذاشت. اندکی پس از رفتن محمود، گروهی از خوارزمیان شوریدند. ارسلان آن شورش در خون فرو نشاند “و کشتنی فرمود ارسلان جاذب حجّاج وار و آن نواحی بدان سبب مضبوط گشت و بیارامید” (تاریخ بیهقی، به تصحیح دکتر فیاض، ۱۳۹۳، ص ۷۸۷). به هر حال مجموعه ارسلان جاذب در سنگ بست عبارت بودهاند از رباط، مسجد جامع، خانقاه، بقعه و مناره که گویا اکنون تنها بقعه و مناره پابرجاست. ابعاد چهار تاقی مقبره از داخل هر یک ده متر و بقعه به شکل گنبد خانهای دو اشکوبه با پلانی مربع شکل، همانند آتشکده بازهی هور و گور اسماعیل سامانی در بخارا ساخته شده. بلندای گنبد از کف بنا ۱۷ متر و بلندای هر تاق سه متر میباشد ( صالحی، ۱۳۹۱، صص. ۱۰۷ – ۱۱۱ ). مناره در فاصله ۳۳ متری مقبره به ارتفاع ۲۷ متر و قطر پایه ۵ متر میباشد ( همان، ص. ۱۱۵ ). منظور از بررسی چهارتاقی ارسلان جاذب، مقایسه و همانندی آن با چهارتاقی حرم رضوی است که موضوع پژوهش اخیر ماست.
حالا میرسیم به دوره مسعود و صاحب دیوان وی در توس یعنی سوری بن معتز که آیا او این چهار تاقی و گنبد رضوی را برآوردکه زائران و شیفتگان را به خود جذب کرده بود یا پیش از او و در دوره سامانیان این کار صورت گرفته بود. بیهقی در ضمن شرح بیدادگریهای سوری بن معتز در زمان مسعود غزنوی و آن مجموعه چهار میلیون درمی که به رسم هدیه برای مسعود بیاورد و اینکه خراسان از جهت این بدرفتاریهای حاکم خراسان، از دست بشد، در نهایت میگوید: مگر سربهسر بِجَهَد (برابری کند) که با ستمکاری، مردی نیکو صدقه و با نماز بود و آثار خیر و خوش وی را به توس هست از آن جمله آنکه مشهد علی بن موسی الرّضا را علیه السّلام که بوبکر شهمرد کدخدای فائق الخادم خاصه آبادان کرده بود سوری در آن زیادتهای بسیار فرموده بود و منارهای کرد و دیهی فاخر بر آن وقف کرد ( بیهقی، تصحیح دکتر فیاض، ص ۴۶۶- ۴۶۷ ).
اما این فائقِ خادمِ خاصه که از دوره نوح بن منصور سامانی تا دوره عبد الملک بن نوح سامانی یعنی از ۳۶۵ ق. تا ۳۸۹ ق. که سال فوت وی میباشد و در حکومت سامانیان کرّ و فرّ بسیار داشته هرگز والی توس نبوده است. تاریخ گردیزی یا زین الاخبار که یکی از منابع اصلی دوره سامانیان میباشد و حدود بیست صفحه یعنی از صفحه ۳۶۱ تا ۳۷۸ از فائق خاصه نام میبرد و تقریباً شرح همه ماجراهای فائق را مطرح میسازد، از اینکه فائق بر توس حکومت داشته باشد مطلبی مطرح نمیسازد ( عبد الحّی گَردیزی: تاریخ گَردیزی، به تصحیح عبد الحّی حبیبی، ۱۳۶۳، صص. ۳۶۱- ۳۷۸ )، اما اینکه بوبکر شهمرد، مباشر وی، مشهد علی بن موسی را آبادان کرد و حصنی به دور مشهد برکشید و بوالفضل سوری بن معتز در حرم رضوی زیادتها کرد و منارهای نیز فرا آورد درست بنظر میرسد. با این همه این هر دو سخن ما را به برآوردن گنبد رهنمون نمیکند. از اینرو باید سراغ گذشتههای دورتری رفت و از این جهت کلام را تا اینجا آوردیم که همه احتمالات قوی را بررسی کرده باشیم.
ادامه دارد.
درج در صفحه چهارم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۴ بتاریخ شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۸
گنبد حرم رضوی، رواق
ادامه مطلب
قسمت پنجم دکتر سید حسین رئیس السادات
اینک به شخصیت دیگری میپردازیم که حضور پر رنگ وی در توس و صبغه تشیع وی، احتمال برآوردن گنبد رضوی به دستور او از همه بیشتر است. امیرابومنصور محمد بن عبدالرّزاق توسی در دوره سامانیان در سالهای ۳۳۳ تا ۳۵۱ (۳۳۵ – ۳۵۱، قصابیان: تاریخ مشهد، ص ۶۴) به تناوب حاکم توس بود و البته در دو سال آخر زندگی خود امارت کل خراسان را داشت. حکومت سی ساله امیر نصر بن احمد سامانی (۳۰۱ – ۳۳۱) یکی از دوره های اوج حکومت سامانی بود (زین الاخبار، ص ۳۳۸). او که به تنزیه گرایان اسماعیلی پیوسته بود با شورش و کودتای غلامان ترک و علمای همسو با آنان در ماوراء النهر روبرو شد و بهر حال او را از حکومت فرو گرفتند و فرزندش نوح بن نصر را بر سریر سلطنت نشاندند. از اینرو در سال ۳۳۳ ابوعلی چغانی که امارت خراسان را داشت بر این سلطان تازه شورید و ابو منصور محمد بن عبدالرّزاق که از بزرگان توس و از خاندان کنارنگیان توس باستان بود بدو پیوست و در همان سال حکومت توس را یافت.
در سال ۳۳۶ هر دو فرمانروای خراسان و توس که حاکمیت غلامان ترک بخارا را بر نمیتابیدند از تابعیت دولت مرکزی سامانی خارج شدند. این سببی شد که منصور بن قراتکین به عنوان سپه سالار دولت سامانی مامور جنگ با آن دو شد که پس از پیروزی حاکم خراسان باشد. جنگ به سود قراتکین پایان یافت و همسر و مادر ابو منصور اسیر شده و به بخارا برده شدند. امیر عبدالرّزاق هم که تمایلات شیعه داشت به رقیب سامانیان یعنی آل بویه پناهنده شد. او در ری به رکن الدّوله حسن دیلمی پیوست و در نزد او جایگاهی یافت. اما به هر حال هم ابومنصور گروگانهائی در نزد امیر سامانی داشت و هم دستگاه سامانی بر این ظنّ قوی بود که ممکن است در آیندهای نه چندان دور، امیر عبدالرّزاق توسی با سپاهی مستعد از شیعیان غرب وشمال ایران، نیشابور و توس را فراچنگ آورد. از اینرو مصالحهای بین آنان صورت گرفت و ابو منصور در سال ۳۳۹ به خراسان بازگشت و مجدداً به حکومت توس منصوب شد.
ورود ابومنصور توسی به خراسان علاوه بر تامین آسایش مردم توس و نواحی اطراف دو دستاورد بزرگ دیگر داشت. او به خراسان و توس و مشهد علی بن موسی یعنی به موطن خود و مرقد امام خود به عنوان یک ایرانی شیعه مذهب، علاقه وافری داشت. از اینرو دستور به تدوین اولین شاهنامه ایرانی را داد که شاهنامه ابومنصوری شهرت یافت. بنا به فرمان وی و به سرپرستی پیشکار و وزیرش، ابومنصور معمرّی طی شش سال از۳۴۰ تا ۳۴۶ این شاهنامه در شهر تابران مرکز توس تدوین شد. این شاهنامه که بعداً ماخذ کار دقیقی توسی قرار گرفت و به نظم درآمد و پس از آن هم منبع اصلی شاهکار بزرگ فردوسی شد در واقع تاریخ باستان ایران زمین را که پس از آمدن عربان به دست فراموشی سپرده شده بود، زنده کرد. اگر چه این شاهنامه منثور ابومنصوری بدست ما نرسیده است اما خوشبختانه مقدمه متقن و مبسوط آن بازمانده است. این نیمه مستند خدمت فرهنگی ابومنصور بود که از آب و آتش گزندی نیافت و محتوای ارزشمند آن بدست ما رسید.
چند سال بعد یعنی در سال ۳۴۹ که فرمانروای خراسان، ابوالحسن سیمجور به علت ظلم و ستم بسیارکه بر مردم خراسان روا داشته بود از سوی سامانیان معزول شد این محمد بن عبدالرّزاق بود که به مقام سپه سالاری و حکومت خراسان رسید. “و چون آن عهد به نزدیک ابومنصور عبدالرّزاق رسید، ولایت مادون النّهر نیکو ضبط کرد، و رسمهای نیکو نهاد، و به مظالم نشست، و حکم میان خصمان، خود کرد، و انصاف رعایا از یکدیگر بستد. و ابومنصور مردی پاکیزه بود و رسم دان و نیکو عشرت (برخورد، معاشرت)، و اندرو فعلهای نیکو فراوان بود” ( تاریخ گَردیزی، ص ۳۵۳). و البته میان پرده آلپتکین برای حکومت خراسان در ۳۵۰ چندان دیری نپائید و این خود امیر عبدالرزاق بود که تا زمان کشته شدن بدست ابوالحسن سیمجور در سال ۳۵۱ همچنان دایر مدار امور خراسان بود. به هر حال ابومنصور که دستگاه بخارا را بر ضد خویش میدید پس از کوچ آلبتکین به سوی غزنین، “دانست که آن شغل بدو نگذارند و او را صرف کنند (همان، ۳۵۶). پس با بوئیان وارد مذاکره شد و این سببی شد که دولت سامانی، سیمجور و وشمگیر زیاری را بر او تحریض و تحریک کرد و به جنگ وی فرستاد.
ادامه دارد.
درج در صفحه چهارم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۵ بتاریخ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸
گنبد حرم رضوی، رواق
ادامه مطلب
قسمت ششم دکتر سید حسین رئیس السادات
اما اثر فرهنگی مهمتری که از دوره این امیر عبدالرّزاق باقی مانده و چون توجه و تاملی در میان نبوده پژوهشگران اشاره ابهام آمیز کرده و گذشتهاند. به هر حال علاقه ابومنصور به تاریخ موطن خود به دستاورد بزرگ شاهنامه ابومنصوری انجامید چنانکه علاقه وی به مکتب و مذهبش به ساختن چهار تاقی شگرف حرم رضوی منتج شد. میدانیم که یکی از قرانهای خطی نفیس، گنجینه کتابخانه رضوی که عمری هزار ساله دارد قرانی است که به تاریخ ۳۹۳ وقف حرم رضوی شده است و واقف آن ابوالقاسم کثیر در دوره غزنویان بوده است (فکرت: فهرست قرانهای خطی کتابخانه آستان قدس رضوی). این وقف بدرستی نشان میدهد که حرم و گنبد رضوی بسیار پیشتر از گور ارسلان جاذب شکل گرفته است. سخن دیگر از بیهقی است که میگوید: “و من در سنه احدی و ثلاثین و اربع مائه (۴۳۱) که به توس رفتم با رایت منصور، پیش از آنکه هزیمت دندانقان اتفاق افتد. و به نوقان رفتم و تربت رضا رضی الله عنه را زیارت کردم. گور بوالحسن عراقی را دیدم در مسجد آنجا که مشهد است در تاقی پنج گز از زمین تا تاق و اورا زیارت کردم (بیهقی، ۴۱۸).
این خبر روشن بیهقی که از تاقی به بلندای پنج گز صحبت میکند و هم اکنون بلندای چهار تاقی حضرت تا قطر پائین گنبد همان پنج گز میباشد به ظن قالب باید گنبد و چهار تاقی از آنِ دوره امیر عبدالرّزاق باشد زیرا که بوالفضل سوری تنها منارهای درمشهد برآورد و در نیشابور مصلی و اگر تاق یا گنبدی بر مرقد حضرت میزد حتماً بیهقی یا دیگر ارباب تاریخ ذکر میکردند. از آنجا که هیچ کتیبهای که دالِّ بر احداث گنبد توسط سوری بن معتز باشد، وجود ندارد و امارات مذهبی و سیاسی و دلایل و شواهد تاریخی کفه را به سود امیر ابومنصور سنگینتر میکند، به همین مقدار بسنده میکنیم. اما اینکه مقبره امیر اسماعیل سامانی و آرامگاه رضوی و بقعه ارسلان جاذب بر اساس یک الگوی معماری ساخته شده جای هیچ شک و شبههای نیست، چنانکه ابعاد سطحی و بلندای همه آنها یکیست. برای پایان این بحث چند سخن دیگر هست که ذکر آن در روشن ساختن مطلب خالی از فایده نیست:
۱- مرحوم بزرگ عالمزاده که از دوستان نزدیک راقم این سطور و از پژوهشگران حرم رضوی بودهاند از قول منابع خویش ساختن قبّه یا تعمیر آنرا در زمان محمود غزنوی و به دستور سوری بن معتز ذکر میکند ( عالمزاده: حرم رضوی به روایت تاریخ، ۱۳۸۷، ص ۲۱ ). استناد ایشان به همان خواب محمود میباشد که موارد تردیدآمیز بودن آن خواب را در متن بیان کردیم.
۲- آقای علی موتمن از قول مرحوم بدایع نگار در تاریخ مشهد میگوید که “حاکم رازی گفت از نزد صاحب ابی جعفربه نزد ابی منصور بن عبدالرّزاق رفته بودم از او اجازه زیارت خواستم” و او برایم قصه پناه بردن آهو به بیت رضوی را که خود شاهد آن بوده است، بازگو کرد (موتمن: تاریخ آستان قدس، ۱۳۵۴، ص ۱۸۱). استدرک: ابو جعفر محمد بن حسین خازن خراسانی از علمای قرن چهارم که در ریاضیات، هیات و مکانیک استاد بود و از حمایت رکن الدّین حسن دیلمی برخوردار. او به سال ۳۴۹ فوت کرده است. در چند سطر بعد موتمن مجدداً از قول بدایع نگار اضافه میکند که “علی بن حسن قهستانی گفت من در مروالرّود بودم حمزه نامی از اهل مصرکه از زیارت مشهد برگشته بود نقل کردکه وقت غروب آفتاب به مشهد رسیدم در آن روز غیر از من زائری نیامده بود، نماز مغرب و عشا را خواندم خادم حرم خواست در را قفل کند امر به خروج منکرد، خواهش کردم چون از راه دورآمدهام مرا در حرم بگذارد بمانم. خادم خواهش مرا پذیرفت، مرا در حرم بگذارد و در حرم را بر روی من قفلکرد و رفت. صبح آمد و در را باز کرد” ( همانجا ). این گزارش دومی نشان میدهد که اولاً در همان دوره سامانیان هم واژه حرم بکار میرفته و هم حرم رضوی مسقف بوده است که قفل و بندی داشته است. و این البته گمان ما را در اقدامات ابومنصور تقویت میکند. در ثانی زائرین دور و نزدیک که سر پناهی نداشتهاند اجازه بیتوته در حرم رضوی را داشتهاند. و سوم اینکه اگرچه نصر بن احمد و یاران وی از دور حکومت خارج شده بودند اما بین فاطمیان مصر و شیعیان خراسان هنوز مواضعه و مذاکره برقرار بوده است. اما چیزی که از دید مرحوم بدایع نگار مغفول مانده ادعای زائر مصری در یکی بودن زائر حضرت در آن روز بوده است. در حالیکه حمزه خود غروب هنگام به مشهد الرّضا وارد شده بود، با چه ظن و حدسی توانسته ادعا کند که وی تنها زائر آن روز حرم رضوی بوده است.
۳- استاد سیدی، خراسان شناس معاصر در کتاب ارزشمند تاریخ مشهد مطلبی در رابطه مشابهت دو بقعه رضوی و ارسلانی ذکر میکنند که شایسته باز نگاری است. او میگوید: شادروان علی اکبر فیاض بر این عقیده بود که “هر دو بنا تقریباً در یک برهه از زمان ساخته شده ، و میتوانند مفسر یکدیگر باشند. در نتیجه قیافه اصلی یا تقریباً هندسه اولیه آستانه رضوی، که به علت تغییرات و تعمیرات . . . از دیدهها مخفی شده است با توجه به بقعه ارسلان جاذب میتواند معلوم شود”. و در سطر بعد جناب سیدی اضافه میکند که: هسته اولیه مورد نظرِاستاد فیاض نیز باید تقریباً در زمان غزنویان و سامانیان ساخته شده باشد، چه توسط فایق یا محمود و سوری و ابوالحسن عراقی دبیر، و چه توسط پیشینیان یعنی ابومنصور محمد بن عبدالرّزاق توسیکه هم والی توس و سپه سالار سامانیان بوده و هم به ائمه شیعه و بویژه حضرت ارادت داشته است (سیدی: تاریخ شهر مشهد، ص ۲۰). سیدی نیز همانند ما برآنست که ظن غالب در مورد سازنده اولین گنبد رضوی باید محمد بن عبدالرّزاق باشد ولاغیر، چنانکه در بحث آتی خواهد آمد که کار سوری بن معتز، مرمت بقعه بوده و نه ساخت آن.
ادامه دارد.
درج در صفحه چهارم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۶ بتاریخ شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸
گنبد حرم رضوی، رواق
ادامه مطلب
قسمت هفتم دکتر سید حسین رئیس السادات
اینک به این سخن پر از رمز و راز میپردازیم که مزار معرفت ساز حضرت و نه گوهر بار، چرا درگوشهای از چهار تاق قرارگرفته است. بدون شک از قرن چهارم به بعد دنیای عرفان و تصوف و خانقاه و زاویه نشینی در کشورها و مناطق شرق عالم اسلام به تدریج شکل گرفت و گسترش یافت. اگر چه عرفان اسلامی و ایرانی با عرفان گنوسی در غرب ایران و عرفان هندی در شرق تفاوتهای اساسی دارد و مبتنی بر قران و حدیث میباشد و همه فرقههای عرفان و تصوف پیشوا و قائد و رائد خود را امیرالمومنین علی بن ابیطالب میدانند اما وجوه تشابهی بین همه فرقههای اسلامی و غیر اسلامی و حتی نحلههای اسلامی وجود دارد و آن رسیدن به صلح کل و توسع اعتقادی و خود سازی و مصون سازی نفس از هواها و تمنیات نفسانی و به هر حال دور شدن از خور و خواب و شهوت، شغب است و مستی است و جهل و ظلمت، و تزکیه نفس است. این مقدمه از اینرو مطرح شد تا تفکرات زائر رضوی را درآن قرون نخستین و سازنده هر بنای مذهبی به جز مسجد را بتوانیم مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. این بحث مربوط به شرق عالم اسلام و بخصوص خراسان است که خانقاههای آن از نیشابور و سرخس تا هرات و مرو گستره بود. استدراک: شغب = فتنه انگیزی
حالا وارد یک بحث فنی و معماری میشویم. اما پیش از آن به نکته ظریفی باید اشاره کردکه از دید کارشناسان و پژوهشگران حرم شناسی مغفول مانده است. در این قرونی که ما از آن سخن میگوئیم چند در صد از خانقاه نشینان شیعه بوده اند؟ این یک سئوال اساسی است. اما مگر ژرف اندیشان شیعه از آن صفات ذکر شده یا برای رسیدن به آن درجات و ملکات بی بهره بودهاند؟ اینجاست که پیروان معصومین علیهم السّلام برای رسیدن به آن معرفتهای والا در برابر خانقاه، دست به یک ابتکار جدید زدند. درست مانند همان زمانیکه عزاداری بتدریج از حوزههای بسته خانوادگی و محفلی بیرون آمده بود و نیاز به مکان وسیع تری داشت و به هر حال تکیهها و حسینیهها شکلگرفت. زیارت قبور اوتاد و پیشوایان دینی در همه ادیان و مسالک مرسوم و معمول بوده است اما نه تنها برای نفس زیارت بلکه بیشتر برای بهرههای معنوی و اخلاقی و دینی که از آن حاصل میشده است. این وجیزه بر این راه نمی پیماید که آداب زیارت بیاموزد یا از ثواب و عقاب صحبت کند یا بهر تقدیر در باره نفس زیارت به تجزیه تحلیل های کلامی بپردازد که آن خود داستانی دیگر دارد و نویسنده در جائی دیگر به آن پرداخته است.
اکنون سخن ما بر سر این است که برای یک زائر رضوی در آن دورهِ اوج خانقاه نشینی چگونه حرمی باید تعبیه میشد و سیر سلوک زائر در حرم چگونه بوده است. زائر نوعاً روبرو یا پائین پای قبر مراد خود ایستاده یا نشسته به دعا و راز و نیاز میپرداخت و آرام و زمزه گونه با امام خویش که او را حیّ و شهید (صیغه مبالغه شاهد) و شاهد میدانست سخن میگفت بدون اینکه بر گرد قبر بچرخد و دچار زحمت شود و از اینرو بود که در دهه چهل شمسی مدیران وقت لازم دیدند با یک معماری حیرت انگیز بالا سر مبارک را اندکی وسیعترکنند و من هرگز ندیدم که آنان که سودای معرفت افزائی دارند برگرد ضریح بچرخند یا برای بوسیدن ضریح و تبرک جستن، خود و دیگران را به زحمت اندازند. به هر حال آنان در آن قرون ماضیه در وادی ضریحی از طلا یا نقره نیز نبودند. این آراستن با جواهرات اگر سخنی به گزاف نباشد از همسایه شرقی ما یعنی هند آمده است که آنها خدایان خویش را با جواهرات میآرایند و برترینها از این طریق معرفی میشوند و از همین رو گلد تمپل (معبد طلائی) امریتسر هند پا گرفته است، زیرا که در ذات خود، آن مجسمههای سنگی که به جواهر آراستهاند چیزی نیستند. اما در اینجا امام به باور باورنده خویش با او سخن میگوید و سخن او را میشنود. زائر واقعی با حضور در حرم، حاضر و ناظر اعمال خود میشود. این سخن تصویر آنانی میباشد که حتی سوغات نمیخرند چه جای اینکه عکس سلفی بگیرند یا حرم و زیارت را با یک مکان تماشا عوضی پنداشته و فیلم برداری از در و دیوارآن، نهایت خلوص و ارتباط آنان است. یا به قول آن عزیز از دست رفته، محلی برای برگزاری میتینگ های مختلف یا نمایش جلوههائی غیر از ارتباط و زیارت. آقای مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سر مقاله یکشنبه یکم دی ماه ۱۳۹۸ چنین نوشته است: غفلت از حال و روز مردم، مختص امروز نیست. از روزی که ساختن بناهای عظیم و لوکس برای وزارتخانهها، استانداریها، مدارس علمیه، مقابر و حرمها شروع شد، این غفلت هم شروع شد. . . . کار به جائی رسید که حتی حرم امام خمینی هم پر از زرق و برق ساخته شد در حالی که او خود الگوی ساده زیستی بود و مسئولین را به تزکیه نفس و ساده زیستی دعوت میکرد. ادامه دارد.
درج در صفحه چهارم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۷ بتاریخ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹
گنبد حرم رضوی، رواق
ادامه مطلب
قسمت هشتم دکتر سید حسین رئیس السادات
با تحلیل تاریخی ساختن خانقاه و پیرو آن ساختن عتبات میرسیم به فلسفه معماری حرم رضوی که دراواسط قرن چهارم ساخته شده، و درمییابیم که چرا ضلع شمالی که پشت سر مبارک میشود و ضلع غربی که بالا سر مبارک است به مضجع شریف نزدیکتر است یا در حقیقت زاویه شمال غربی قرب بیشتری به مزار دارد زیرا که زائر با تمسک به سیره اهل دل و اهل ادب در زیارت، نوعاً ترجیح می داده که اشک شوق زیارت را از روبرو یا از پائین پای مبارک، نثار همه هستی معنوی و باورمندی خود کند. و چه جای سخن که امروزه شاهد هستیم برای جا گرفتن در بالاسرگاهیکار به گفتگو میانجامد و خادم یا خادمیار؟ کشیک هم میماند که طرف کدام یک را بگیرد. حالا آن بحث خادم و خدمه و رضا گویان و رضا جویان بماند برای فرصتی بعد. به هر حال ابعاد این چهار طاقی حرم که قدمت آن به اواسط قرن چهارم میرسد از ده متر و نیم تا یازده متر تجاوز نمیکند، جز اینکه در اوایل دهه چهل شمسی در زاویه شمال غربی حرم مطهر تعریضی دو متری بوجود آمد. و البته باید اضافه کرد که بلندای حرم از کف تا نوک قبه (گنبد زیرین) ۱۹ متر میباشد. اما در دوره مسعود غزنوی و به مباشرت بوالفضل سوری بن معتز در سال ۴۲۵ ق. ضمن مرمت بقعه، مسجد بالا سر به عنوان اولین بنا در جوار حرم ساخته شد و حصار باغ حُمید قحطبه طائی که به مرور ایام خراب شده بود از نو دیوار کشی شد و او حصنی حصین فرا آورد و باغ شکل زیبائی بخود گرفت.
حالا می رسیم به قرن پنجم و دوره سلجوقیان یا دوره حاکمیت فراگیر ایرانی- اسلامی از سیحون تا دریای مدیترانه. اولین حرکت دوره سلجوقی در راستای احترام به باورهای شیعه سخنی است که احتشام کاویانیان از روی منابع خویش ذکر میکند: از سال ۴۵۵ ق. زمان سلطنت آلب ارسلان سلجوقی به سعی و کوشش خواجه نظام الملک طوسی، وزیر با تدبیر او مفاسد مذهبی اصلاح شده، علمای شیعه و علمای شافعی که از ترس غزنویان متعصب متواری شده بودند به خراسان مراجعت نموده، حرم مطهر به تدریج مورد توجه شیعیان و مسلمانان جهان قرارگرفت (شمس الشّموس، ص. ۵۵). این سخن آقای احتشام در واقع تایید نقدی است در باره خواب محمود و امر به بازه سازی حرم. یقیناً دوره طغرل و مشکلاتی که شیعیان و اهل سنت در بغداد داشتند و به فروپاشی حوزه شیعی بغداد انجامید با دورهای که در واقع دوره تثبیت سلجوقیان نامیده میشود از لحاظ تعصبات مذهبی همانند نبوده است. به هر حال خواجه نظام الملک، ابوطاهر قمی را که از اخیار روزگار خود بود در سال ۴۸۱ ق. به عمل مرو فرستاد. استدراک: عمل مرو = کارگزار حاکمیت از جهت تحصیل مالیات.
این ابو طاهر کیست؟ شرف الدین سعد بن علی بن عیسی قمی ملقب به وجیه الملک یا عماد الدّوله (زاد المسافرینِ ادیب المعی) و مشهور به ممیسه که به سال ۵۱۶ ق. در گذشته، ابتدا به خدمت مهذب الدّین کمیج که عارض لشکر ملک شاه سلجوقی بود، درآمد. در سال ۴۸۱ ق. بنا به پیشنهاد نظام الملک، عامل مرو شد. اما راهیافتن وی به دستگاه ترکان خاتون مادر سنجر، سبب ترقی جایگاه وی شد و هنگامی که در سال ۵۱۵ ق. شهاب الدّین ابوالمحاسن برادر زاده نظام الملک و وزیر سلطان سنجر درگذشت، سلطان، ابوطاهر را به وزارت برگزید. اما در این مقام چندان نپائید و در ۲۵ محرم ۵۱۶ ق. در اثر ابتلاء به یک بیماری سخت درگذشت (دایره المعارف بزرگ اسلامی، مدخلِ ابوطاهر قمی).
سنجر در سال ۴۹۳ از سوی برکیاق برادر بزرگتر، حاکم خراسان شد و تا سال ۵۵۲ ق. یعنی هفتاد و یک سالگی که فوت کرد بیش از دو سوم عمر خود را در خراسان بود. او در سال ۵۱۱ ق. بالاستقلال پادشاهی خود را شروع کرد. بدون شک خدمات ارزشمند ابوطاهر نسبت به بارگاه رضوی باید از این سال تا هنگام فوت وی در ۵۱۶ ق. بوده باشد. اما اینکه بگوئیم سقف گنبد فوقانی و آن معماری بزرگ، در هنگام وزارت وی و در همان دو سال آخر عمر وی بوده بعید بنظر میرسد، زیرا برآوردن سقف فوقانی گنبد نیاز به مقدمات و هزینههائی داشته که یقیناً زمان بیشتری میبرده است. سئوال بعدی آنست که آیا هزینه این کار بزرگ و ماندنی از اموال خود ابوطاهر بوده یا از سوی حکومت سنجر و سلجوقی. پر بیراه نیست که با حضور طولانی مدت ابوطاهر در خراسان و برکنار بودن وی از دسته بندی های سیاسی بعد از فوت ملکشاه، جایگاهی ویژه پیدا کرده بود و با اندوختن و ذخیره کردن درآمدهای خود و سپس هزینه کردن آن در یک راه خیر و مردم پسند، وی را از مشکلات تبعی اشتغالات حکومتی نیز بدور نگه داشته است. به هر حال چون برخی اشتباهات تاریخی در بعضی از کتب راه یافتهکه ممکن است خواننده را وادار به تردید نماید این تکمله ضرورت دارد که ما نباید از صاحب کتاب شمس الشّموس توقع نگارش تاریخ های دقیق رویدادها را داشته باشیم و اگرچه آن مرد فاضل و باورمند همه تلاش خود را برای ضبط دقیق حوادث بکار برده است اما در همه کارهای پژوهشی همانند همه امور دیگر جای خطا و نسیان وجود دارد (احتشام کاویانیان، ۱۳۵۴: صص. ۵۵ و ۵۶).
در اینکه گنبد فوقانی را ابوطاهر برآورده همه منابع و ماخذ متفق القولند و خود ابوطاهر نیز در همان اطراف بیوتات متبرکه دفن شده است و به عنوان یک شیعه باورمند همه آرزوی وی، فراآوردن بقعهای شایسته برای مراد خویش و امام خوبیها و سرنهادن بر تربت وی پس از مرگ بوده است. قبر ابوطاهر اندکی دورتر از مرقد علی بن موسی علیه السلام ( همان: ۵۶ ) مطلب دیگری را برای ما روشن می کند که در روز جزا سئوال اصلی این خواهد بود که در زندگانی چه کردهای نه اینکه کجا دفن شدهای. چون محل دفن دیگر در اختیار متوفی نبوده است که مورد پرس و جو قرارگیرد. واقعاً به این موضوع اندکی اندیشیدهایم که با همه تبه کاری ها و خبث طینت که هرگاه مجال ظهور و بروز یافته در حد اعلای آن به منصه ظهور درآمده، اینکه در قرب جوار دفن شویم یا پائین پا یا در یکی از رواقها یا صحنها چه سودی به حال ما دارد. مگر اینکه قضیه را طور دیگر مطرح سازیم. یکی از نزدیکان می گفت اینکه متوفی چگونه بوده یا چه می کرده و جهنمی است یا بهشتی، به هیچ یک از این امور که نه در حیطه قضاوت ماست و نه موظف به این کنجکاوی هستیم، کاری نداریم، برای ما مشهدیها که مراسم پس مرگ در شکل کاملا تشریفاتی و مفصل باید انجام شود و هفته اول مراسمی داریم که نیاز دارد چندین بار بر سر مزار متوفی (بخوانید سرخاک) برویم، مضافاً اینکه در هفتهها و ماهها و سالهای بعد نیز باید از مرده خود یاد کنیم و با نثار فاتحه و بعضاً با پخش انواع اطعمه و اشربه، هم برای زندگان از مراسم مرده، آبروئی کسب کنیم و هم با سور و شام و نهار سوم و هفتم، بر جایگاه کاذب اجتماعی خود بیفزائیم و احتمالا منافع مادی و اجتماعی که از این کار حاصل می شود، و از همه مهمتر در رفتن بهشت رضا اغلب معذوریت دارند، یعنی کی برود این راه را ؟ مرحوم حاج میرزا جواد آقای تهرانی، اعلی الله مقامه با آن سلوک در حیات، راه پس از مرگ را هم به ما نشان داد و تاکید کرد که مرا در کنار شهدا دفن کنید، در مزار شهدا، در بهشت رضا علیه آلاف التّحیه و الثّنا. چه خوش اقبال متوفیانی که باز ماندگان آنها بجای پرداخت وجه قبر جا و مخارج هنگفت دیگر، چند سر پناه میسازند، یا شهریه به طلبهای میدهند یا شهریه دانشجوئی را میپردازند.
تا اینجای مطلب با ما آمدید که قبه شریف توسط ابومنصور توسی و گنبد مطهر توسط ابو طاهر قمی ساخته شده، اما ویژگی بقعه (قبه و گنبد) اینگونه است: ارتفاع بقعه ۳۱ متر و فضای خالی بین قبه و گنبد ۱۲ متر، از اینرو ارتفاع روضه منوره ۱۹ متر میباشد. بیننده از درون سقف قبه را میبیند و از بیرون گنبدِ بقعه را. دورگنبد مطهر ۴۲ متر، ارتفاع سرطوق گنبد سه متر و نیم که در سالهای بین ۱۰۱۰ ق. تا ۱۰۱۶ ق. بدستور شاه عباس همه گنبد مطهر تذهیب شد. ارتفاع مناره نزدیک حرم چهل متر و دور آن در پایه ۱۳ متر میباشد ( احتشام کاویانیان ۱۳۵۴: ۵۶ ؛ موتمن، ۱۳۵۴: ۷۲ ). در دوره خوارزمشاهیان و در اوج اقتدار سلطان محمد خوارزمشاه که با خلیفه عباسی درافتاد، و به سنجر ثانی نیز لقب یافت، کاشیهای ازاره حرم مطهر معروف به کاشی سنجری توسط استاد ابی الحسن محمد بن ابی طاهر حسینی با همکاری ابوزید نقاش در سال ۶۱۲ ق. نصب شد. البته این کاشیها به خاطر قدمت و نفاست امروزه در موزه آستان قدس نگهداری میشود. نویسنده افتخار دارد که بحث گنبد حرم رضوی را با بررسی گنبد فوقانی به پایان می برد. والسّلام.
درج در صفحه چهارم نشریه ضامن خراسان شماره ۱۸ بتاریخ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۹
گنبد حرم رضوی
گنبد حرم رضوی، رواق قسمت اول: دکتر سید حسین رئیس السادات سلسله مطالبی که در باره حرم رضوی و اماکن متبرکه نوشته میشود تحت عنوان رواق در چشمدید خوانندگان محترم قرار خواهد گرفت. امید است که اگر سهو یا اشتباهی در مطالب یافتند به نویسنده یادآوری فرمایند. گنبد حرم رضوی چون اولین گنبد حرم رضوی […]
- نویسنده : دکتر سید حسین رئیس السادات
- ارسال توسط : آقای تمدن
- منبع : هفته نامه ضامن خراسان از شماره های 11 تا 18
- 210 بازدید
- بدون دیدگاه