دانشمندان در دوران استالین
نویسنده: سیروس برزو
بر اساس اسناد ومدارک موجود، رفتار دستگاه حکومتی استالین با دانشمندان در شان آنان نبود. بسیاری از مهندسان ، کارشناسان و اهل علم به زندان و تبعید رفتند. نمونه های بارز آن توپولف سر مهندس طراح هواپیما و کارالیف سرمهندس طراح فضایی شوروی بودند.
در جریان ساخت بمب اتم که طرح فوق سری و بسیار مهم برای شوروی محسوب می شد، برخورد بریا رئیس پلیس مخفی که بر کار دانشمندان نظارت می کرد نمونه دیگری از دخالت های بیجای حکومت و ایجاد ترمز در حرکت های علمی است.
پیوتر کاپیتسا دانشمند بزرگی که نامش در زمره پر آوازه ترین دانشمندان قرن بیستم به شمار می رود در اکتبر ۱۹۴۵ ضمن نامه ای به استالین نوشت « اکنون که در جریان جلسات کمیته ویژه کار به تنش و اختلاف با رفیق بریا کشیده است به روشنی می بینیم که طرز برخورد او با دانشمندان قابل قبول نیست. روش او برای استخدام من در واقع این بود که به منشی اش دستور داد به دفترش احضارم کند. شما مستحضرید که ویته، وزیر مالیه تزار ، موقعی که می خواست دیمیتری ایوانوویچ( مندلیف) را در اداره اوزان و معیارها به کار دعوت کند شخصاً به دیدار او رفت. روز ۲۸ دستپامبر که به مناسبتی در دفتر رفیق بریا با او گفتگویی داشتم ایشان موقعی که ، به عقیده خودش ، لزومی برای ادامه گفتگو ندید خیلی ساده دستها را به هم زد و گفت :« خب دیگر ، خداحافظ.» اینها جزئیات صرف نیست بلکه نشانه بی اعتنایی و بی حرمتی به یک انسان ، یک دانشمند است.
استالین نامه را به بریا نشان داد و او تلفنی کاپیتسا را دعوت به گفتگو کرد. دانشمند دعوت بریا را رد کرد. بنابراین بریا با هدیه ای نفیس، تفنگ شکاری مزین به خاتم کاری تولا، نزد او رفت.
با این حال ، آتش بس چندان به درازا نکشید. یک ماه بعد کاپیتسا نامه بعدی را به استالین نوشت: « رفقا: بریا و مالنکف و وزنسنسکی ، در جلسات کمیته ویژه طوری رفتار می کنند که انگار ابرمرد هستند. بخصوص رفیق بریا. ایشان برای افزودن به ابهت خود باتوم در دست می گیرند . ضعف عمده رفیق بریا عدم درک این نکته است که رهبر ارکستر باید نه تنها چوب رهبری را تکان دهد بلکه به علاوه باید مقصود نهایی از این عمل را نیز دریابد. ضعف بریا در همین نکته است. من صریحاً به او گفتم: « شما از درک فیزیکدانان عاجزید. بگذارید ما دانشمندان تصمیمات کاری را خودمان بگیریم.» جوابم این بود : من اصلاً مردم را نمی شناسم.
برخوردهای نابخردانه رئیس پلیس مخفی سرانجام منجر به برکناری کاپیتسا از عضویت گروهی شد که کار ساخت بمب اتمی شوروی را دنیال می کردند. این پایان ماجرا نبود. این دانشمند بزرگ در ماه های بعدی بکلی از سمت های دانشگاهی کنار گذاشته و تا زمان مرگ استالین به مدت ۸ سال از آزادی محروم شد.
بریا برای بستن دهان مخالفین با استفاده از سیستم جاسوسی خود در کشورهای غربی به جمع آوری اطلاعات محرمانه ای پرداخت که در پیشرفت کار ساخت بمب اتمی موثر بود. خود داستان جداگانه ای دارد.
در زمان استالین همانگونه که گفته شد برخی از زبده ترین مهندسان و دانشمندان به زندان افتادند. بریا با ایجاد توهم توطئه در استالین او را به گونه ای به همه بدبین کرده بود که می شد به راحتی هریک از دانشمندان را هم جزو گروه توطئه گر قلمداد و راهی دیار مرگ، اردوگاه ها و زندان کرد. باقیمانده این افراد در سال های بعد توانستند گامهای مهمی در ساخت بمب هیدروژنی، ساخت موشک های قاره پیما و بالاخره دستاوردهای شگرف فضایی بردارند.
از جمله دیگر افرادی که در آن سال ها دستگیر شدند می توان به سرگئی کارالیف ، پدر کیهان نوردی روسیه اشاره کرد. او را متهم به ایجاد اختلال خیانتکارانه در دستگاه علمی کشور کردند در لوبینکا (مقر سازمان امنیت استالینی ) به زیر فحش و کتک و شکنجه قرار گرفت.
بعد ها برای همسرش ماجرای بازجویی را چنین تعریف کرده بود:
در بازرسی نشسته بودم. بازرس به من گفت: هی ، تحصیل کرده. آب می خواهی؟
من لیوان را جلو بردم. او برای من آب ریخت. تا خواستم آب را بخورم. با ظرف شیشه ای آب زد توی سرم! وقتی که بهوش آمدم گفت: عجب وضعی شده!! دانشمند و اینقدر سخت جان؟!
فک پاینی او در بازجویی شکسته شده بود و نمی توانست دهان خود را کاملاً باز کند و یا سر خود را به عقب ببرد.
در بازپرس صورتجلسه ای را جلوی او گذاشت تا امضا کند:
نتیجه بازپرسی از کارالیف سرگی پاولویچ یکی از شرکت کنندگان و مسئولان گروه ضد کمونیستی مشغول به کار در مرکز انستیتو شماره۳ تحقیقاتی ارتش شوروی نشان می دهد که این گروه با هدف اختلال در کار این مراکز و سقوط آن و از کار انداختن و یا ضعف ار.ک.ک.( انستیتوی تحقیقات موشکی) فعالیت داشته اند.
این عمل مشمول مجازات ماده ۵۸ و بندهای ۷ و ۱۱ بود که از اردوگاه کار اجباری تا تیرباران را شامل می شد.
کارالیف شدیدا از قبول اتهام سر باز زد و آنرا نپذیرفت. در آن وقت که بود که بازپرس کارت برنده خود را نشان داد.
بازپرس به او گفت اگر اتهام را قبول نکند همان روز زنش دستگیر خواهد شد و دخترش به پرورشگاه مخصوص فرستاده خواهم شد!
در آن زمان پرورشگاه های مخصوصی برای فرزندان « دشمنان خلق » وجود داشت. هویت خانوادگی کودکانی که به این پرورشگاه ها تحویل می شدند با جابجایی های بعدی در محل زندگی این کودکان، از بین می رفت . در ظاهر قضیه، این کمکی بود به کودک که نداند خانواده اش « دشمن خلق » بوده اند اما به همین دلیل ، اگر پدر و مادر آنها زنده می ماند و بعد ها می خواست از سرنوشت فرزند خویش باخبر شود، یافتن آنها غیرممکن می شد.
به این ترتیب اعترافنامه را امضاء کرد. دادگاه او تنها ۲۰ دقیقه طول کشید و به ۱۰ سال زندان محکوم و خیلی سریع به سوی اردوگاه کار اجباری ناپریس مالدیاگ اعزام شد !
ناپریس مالدیاگ که به زبان قدیم اسلاو ها معنای «جای که چوب می بردند» را می دهد. این محل اردوگاهی بسیار وحشتناک و قسمت از امپراتوری ان.ک.و.و (سازمان امنیتی استالین) بود. قوانین سخت، غذای کم، آب و هوای نامساعد و خشک، شانس زنده ماندن را به حداقل می رساند. همه می دانستند که اگر کسی به آنجا پا گذاشت شانسی برای بازگشت نخواهد داشت. چه محکوم به ۵ سال باشد و چه ۱۰ سال، حبس ابداست هیچ راه نجاتی متصور نیست به غیر از دستورات از «مسکو» . خوشبختانه او را بعد از مدتی از اردوگاه به جایی با نام «شاراگا » منتقل کردند. در این محل زندانیان دانشمند و تحصیل کرده مشغول به انجام کارهای عملی و آزمایش های علمی بودند. در یکی از بندهای این قسمت از اردوگاه والنتین گلوشکو زندگی می کرد. می گویند بعد ها با پادرمیانی او که کارالیف نجات یافت. گرچه بنا به گفته برخی گلوشکو همیشه به موفقیت های کارالیف با حسادت می نگریست.
جنگ جهانی به خاک شوروی کشیده شد. استالین، گلوشکو را خواست و به او گفت که وی باید بهترین دانشمندان را انتخاب کرده تا با استفاده از دانش و علم آنها سیستم های پیشرفته نظامی ساخته شود. گلوشکو شروع به جمع آوری این افراد از زندان ها کرد. در جمع این افراد کسانی مانند توپولف، تومانسکی، لومانسکی و بسیاری از طراحان و دانشمندان سیستم های هوایی و موشکی دیده می شوند و البته سرگئی کارالیف یکی از برجسته ترین آنها بود.
او در ۲۷ ژوئن ۱۹۳۸ دستگیر شد و بعد از ۶ سال در ۲۷ ژوئن ۱۹۴۴ آزاد و از وی رفع اتهام شد!
انتهای پیام/